فسقلی عشق مامان و بابا

سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه .......

پسرم نمیدونم الان کجا هستی و چرا تنهام گذاشتی ؟ این روزها بهت خیلی فکر میکنم که چرا بی وفا بود ی؟ چند وقتی بود که علی دوست داشت یه سفر به قائم شهر بریم و دوست قدیمی و هم دانشگاهیو که 15 سالی بود ندیده بود ببینه و این تصمیم این هفته عملی شد و شاید مهمترین بهانه هم عوض شدن حال و هوای من بود . البته در این رفتن تردید داشتم چون هنوز خودم حال روحی خوبی نداشتم که بتونم با یه خانواده جدید روبرو بشم اونم احتمال میدادم که نکنه با هم مچ نباشیم و بهم خوش نگذره ولی دوست هم نداشتم به علی نه بگم پس موافقت کردم و به سمت قائم شهر حرکت کردیم توی راه که خیلی خوش گذشت و این اولین سفر شمال بود که دو نفری میرفتیم (قبل از این حتما همسفرداشتیم ) . وقتی رسیدیم قا...
14 آبان 1391
1